شعر نی نی
معرفی کتاب شعر فوق العاده که بچه ها دوستش دارن
کتاب های می می نی در ادامه مطلب بخوانید ...
می می نی پشت پرده یه سکه پیدا کرده
کی می دونه می می نی الان دلش چی می خواد
یه بستنی چوبی وای دهنم آب افتاد!
آره می می نی امروز رفته تو فکر دوباره
بستنی هم می دونه می می نی پول نداره
آهان! چه فکری کردم تو قلکم پول دارم
الان می رم سراغش پول هاش رو در می آرم
قلک جونم کجایی؟ قایم نکن خودت رو
بیا ببین می می نی چه کاری داره با تو
ای وای چی شد نگاه کن هیچی تو قلکم نیست
خالی شده اینم از بد شانسی می می نی ست
هر وقت میام سراغش پول نداره خالیه
همیشه فکر می کردم قلک من عالیه
مامان خوب ونازم که بهتر از گلایی!
دلم برات تنگ شده صبح تا حالا کجایی؟
می خوام بهت بگم که چه نازنین وخوبی!
زود باش بگو چی می خوای؟ یه بستنی چوبی!
مامان به من پول میدی؟ تا بخرم یه دونه
نه نمیشه می می نی این قدر نگیر بهونه
مگه خودت تو قلک پول نداری عزیزم؟
من هم که بعضی وقت ها پول توی اون میریزم
مامان ببین خالیه صد دفعه توش رو دیدم
یادم میاد با پول هاش ماشین باری خریدم
آره یادم میاد که خیلی گرون خریدی
ارزون تر از اون هم بود گفتم: ببین ندیدی
حالا برو بازی کن با اون ماشین باری
بستنی بی بستنی وقتی که پول نداری
من به تو پول میدم باز اما یه روز دیگه
باشه باید گوش کنم هرچی مامانم میگه
برو برو گاز بده یه عالمه بار داریم
باید بریم اونا رو از مزرعه بیاریم
باید زیاد کار کنی خسته بشی بیفتی
دیگه بهت نمیدم بنزین و آب مفتی
اون چیه زیر مبله یه دونه پوله انگار
آره چه شانسی دارم میگه بیا برم دار
من می تونم با این پول یه بستنی بگیرم
دیگه با این ماشینم به مزرعه نمیرم
این پول که مال من نیست مال مامان یا باباست
افتاده از جیب هاشون شاید یه ماه این جاست
بهتره این رو زودتر برم بدم به مامان
ماشین باری بیا زود که وقت کاره الآن
مامان بیا نگاه کن ببین چی پیدا کردم
با ماشیم براتون یه بار خوب آوردم
شیطونه گفت با این پول یه بستنی بخر زود
گوش ندادم به حرفش برای این که بد بود
چه کار خوبی کردی صد آفرین می می نی
نتیجه ی کارت رو همین الآن می بینی
حالا که من دونستم چه قدر تو پاک و خوبی
می رم برات می گیرم یه بستنی چوبی
چه کیفی داره به به به آرزوم رسیدم
هیچ کس رو بهتر از این مامان جونم ندیدم
////////////////////////////////////
می می نی جون خوشحال باش
یه روز شاده امروز
لباس هاتو بپوش که
کارهات زیاده امروز
باید دیگه از امروز
بری به مهد کودک
اگه بری می بینی
چه خوبه مهد کودک
- مامان بگو که اون جا
چه جوریه چی داره؟ -
صبر کن خودت میبینی
دلت چه بی قراره
او نجا یه جای خوبه
برای درس و بازی
خیلی چیزا می تونی
یاد بگیری بسازی
سلام خانم مربی
این پسرم می می نی ست
می می نی جون سلام کن
ایشون خانم مربیست
به مهد کودک ما
خوش اومدی پسر جون
ای بچه ها بیایین
امروز داریم یه مهمون
خرگوشی رو نگاه کن
چه جور داره می خنده
دلش می خواد بدونه
قدش چه قدر بلنده
توهم بیا جلو تا
اندازه تو ببینی
رو خط کشم نوشته
بیا دیگه می می نی
دوست نداری ببینی
کوتاهی یا بلندی
این هم یه جور بازیه
خوش حال می شی می خندی
ساکت باشین می خوام که
قصه بگم براتون
یه قصه ی قشنگ از
عروسک های شیطون
یه روز دو تا عروسک
رفتند به شهر بازی
می می نی تو می تونی
خودت قصه بسازی ؟
من می زنم یه اهنگ
شما اواز بخونین
اواز می شه قشنگتر
وقتی با ساز بخونین
با این خمیر بازی
چی می تونی بسازی؟
یه توپ سبز خوشگل
به به چه توپ نازی
چه خوبه مهد کودک
هر روز میام به این جا
چه مهربون و نازه
خانم مربی ما
هر چی که دوست دارم من
تو این جا پیدا می شه
این جا به قول مامان
ادم دلش وا می شه
ای بچه ها بشورین
دستاتونو با صابون
می خوام چای و شیرینی
حاضر کنم براتون
به به چه کیفی داره
چای و نون شیرینی
بدو کنین که دیگه
خورد همه رو می می نی
حالا یه بازی خوب
قایم باشک بهتره
هر کی زرنگ تر باشه
این بازی رو می بره
اول کی چشم می ذاره ؟
لاک پشتی یا می می نی؟
اهای ببند چشماتو
داری ما رو میبینی
تا چند باید بشمارم؟
تا بیست و شصت و هفتاد
کی پشت اون درخته؟
کی شا خه رو تکون داد ؟
بازی دیگه تموم شد
باید برید به خونه
زیلینگ زیلینگ زیلینگ زینگ
هیچ کسی جا نمونه
خانم نمیشه بازهم
پیش شما بمونیم؟
بازی کنیم بخندیم
باهم اواز بخونیم
نه نمیشه عزیزم
باید بری تا فردا
صبح با مامان دوباره
بیا به خونه ی ما
از مهد کودک انگار
خوشت اومد می می نی
بگو ببینم اونجا
خوب بود یا بد می می نی؟
نمیدونی مامان جون
چه جای جالبی بود
امشب زود تر می خوابم
تا باز برم صبح زود
1.مادر به می می نی گفت مهد کودک چه جور جایی است ؟
2.می می نی در مهد کودک با چه کسانی آشنا شد ؟
3.خانم مربی ه کارهایی انجام داد ؟
4.می می نی و دوستانش در مهد کودک چه بازی هایی کردند ؟
5.بعد از تمام شدن زمان مهد کودک می می نی به خانم مربی چه گفت؟
//////////////////////////////////////
به نام خدای مهربون
ترانهء: پرنده رو درخته می می نی شده شلخته
ترانه سرا : آقای ناصر کشاورز
می می نی خیلی چیزها
برای بازی داره
تموم این چیزها رو
دور خودش می ذاره
هر چی داره تو خونه
می ریزه این ور اون ور
از ماشینای کوکی
تا خرس و توپ و دفتر
آهای ببین چی می گم
بیا یه لحظه این جا
پدربزرگت امروز
می آد به دیدن ما
آخ جونمی بابایی
به دیدن ما می آد
راستی مامان بزرگ چی؟
بابایی تنها می آد؟
نه قربونت بشم من
با هم می آن دوتاشون
تا برسن می خوام که
آش بپزم براشون
می می نی جون تو هم زود
اتاق رو جمع و جور کن
از زیر دست و پامون
وسیله هاتو دور کن
باید تموم چیزها
فوری سر جاش بره
مهمون داریم نباید
چیزی زیر پاش بره
به حرف های مامانم
گوش می کنم همیشه
الان دیگه اتاقم
خوب و مرتب می شه
زود باش بیا می می نی
کارتون با هم ببینیم
وسیله ها رو بعدا
سرجاهاش می چینیم
آره دلم می خواد که
کارتون ببینم الان
کارتونو دوست دارم من
خودش می دونه مامان
چه کارتون قشنگی
مامان تو هم می بینی؟
مگه صدای زنگ رو
نمی شنوی می می نی؟
آخ جون بابایی اومد
بریم درو وا کنیم
بعد بشینیم با اون ها
کارتون تماشا کنیم
سلام بابایی جونم
مامان بزرگ بفرما
سلام به روی ماهت
بزرگ شدی ماشالا
بابایی جون بیا تا
اتاق مو ببینی
صبر کن یواش باباجون
امان از این می می نی
تو هم بیا مامانی
دارم می آم عزیزم
دلم میخواد ببینی
که بچه ای تمیزم؟
ای وای بابایی سر خورد
پاش رفت روی ماشینم
چی شد بابایی جونم؟
حالت خوبه؟ ببینم؟
مگه بهت نگفتم
اتاق رو جمع و جور کن؟
از زیر پای مهمون
وسیله هاتو دور کن؟
حالا دیدی عزیزم
که خیلی زشته این کار؟
شکر خدا که بابام
سرش نخورد به دیوار
بابایی جون ببخشید
خوردین زمین رو ماشین
تو رو خدا ناراحت
از دست من نباشین
قهر نکنین یه دفعه
از خونه ی ما برین
اصلا دلم نمی خواد
هیچ وقت از این جا برین
الان می رم اتاق رو
خوب می کنم مرتب
تا پیش من بخوابی
قصه بخونی امشب.
خوشت اومد مامانی از این شعر کودکانه
دوستدارت "یه مامانی چشم براه