❀Amarylliss❀

داستانک

1394/9/11 22:15
نویسنده : گل نرگس
432 بازدید
اشتراک گذاری

داستان در مورد خوبی ها و خصلت های نیک امام حسین در ادامه مطلب ...

 

مهرباني

مهرباني با بندگان خدا از ويژگي هاي بارز ايشان بود. اَنس مي گويد که روزي در محضر امام بودم. يکي از کنيزان ايشان با شاخه گلي در دست، وارد شد و آن را به دست امام تقديم کرد. حضرت گل را از او گرفت و با مهرباني فرمود: «برو تو آزادي! من که از اين رفتار حضرت شگفت زده بودم. گفتم: اي فرزند رسول خدا! اين کنيز، تنها شاخه گلي به شما هديه کرد، آن گاه شما او را آزاد مي کنيد؟» امام در پاسخم فرمود: «خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است: «و اذا حييتم بتحيه فحيّوا باحسن منها؛ هر کس به شما مهرباني کرد، دو برابر او را پاسخ گوييد». (نساء: 86)
سپس امام فرمود: «پاداش آزادي در برابر مهرباني او آزادي بود».(1)

فروتني 

امام مانند جدش رسول الله، بدون هيچ تکبري روي زمين مي نشست و با تهي دستان هم سفره مي شد. روزي سواره اي محلي مي گذشت که ديد گروهي از بينوايان روي زمين نشسته و مقداري نان را پيش خود گذاشته اند و مي خورند. وقتي امام حسن (عليه السلام) را ديدند، به ايشان تعارف کردند و حضرت را سر سفره خويش فرا خواندند امام از مرکب خويش پياده شد و اين آيه را تلاوت کرد: «انّه لا يحب المستکبرين؛ خداوند خود بزرگ بينان را دوست نمي دارد.» (نحل: 23) سپس سر سفره آنان نشست و مشغول خوردن شد. وقتي همگي سير شدند، امام آنها را به خانه خود فرا خواند و از آنان پذيرايي فرمود و به آنان پوشاک هديه داد: «و جعل يأکل حتي اکتفوا دعاهم الي ضيافته و اطعمهم و کساهم». (5)
همواره آن حضرت ديگران را نيز بر خود مقدم مي داشت و پيوسته با احترام و فروتني با مردم برخورد مي کرد. روزي ايشان در مکاني نشسته بود. برخاست که برود، ولي در اين لحظه، پيرمرد فقيري وارد شد. امام به او خوش آمد گفت و براي اداي احترام و فروتني به او فرمود: «اي مرد! وقتي وارد شدي که ما مي خواستيم برويم آيا به ما اجازه رفتن مي دهي؟«مرد فقير عرض کرد: «بله، اي پسر رسول خدا!» (6)
همواره امام، مهرباني را با مهرباني پاسخ مي گفت. حتي پاسخ وي در برابر نامهرباني نيز مهرباني بود.

حيا مي کنم

غلام جواني را ديد که داشت غذا مي خورد و سگي روبه روي او نشسته بود. هر لقمه اي که مي خورد، لقمه اي به سگ هم مي داد.
پرسيد: «چرا اين طور مي کني؟»
غلام جواب داد: «من خجالت مي کشم که خودم غذا بخورم و اين سگ گرسنه بماند».
حضرت خواست به او پاداشي نيکو بدهد. براي همين او را به دليل اين عمل نيک، از مولايش خريد و آزاد کرد و باغي را که در آن کار مي کرد، خريد و به او بخشيد». (10)

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ❀Amarylliss❀ می باشد