❀Amarylliss❀

داستانک

1395/3/4 11:43
نویسنده : گل نرگس
566 بازدید
اشتراک گذاری

شعرهای قدیمی کودکانه (5) آی قصه قصه قصه ....

قصه و شعر های قدیمی دوران کودکی در ادامه مطلب ...

ما همیشه می توانیم از زندگی دیگران درس بگیریم ، از وقایع ساده و معمولی . داستان های کوتاهی را برایتان آماده کرده ام که به مرور زمان بریتان نقل خواهم کرد ؛ داستان وقایع روزمره یک مزرعه زائیده تخیلات یک نویسنده نبوده بلکه عین واقعیت است . امیدوارم از خواندن آنها لذت ببرید .

 

وقایع روزمره یک مزرعه

وقایع روزمره یک مزرعه

گاهی اوقات پدر بزرگ به من ماموریت می داد تا به همه جای مزرعه سرکشی کنم و در پایان باید هر چیزی را که دیده بودم برای او تعریف می کردم . یک روز که بعد از ساعتها غیبت به خانه برگشتم ، مثل همیشه از من پرسید که چه چیزهایی دیده ام ؟ من هم گفتم : – « هیچ چیز » ! ناگهان با عصبانیت فریاد زد : – « دیگر هیچوقت این جواب را به من نده ؛ تو دو تا چشم داری ، جوان هستی و سر به هوا ! این مزرعه ، بزرگ است و همیشه اتفاقاتی توی آن می افتد . تو به اندازه کافی بیرون بودی که چیزهایی برای تعریف کردن دیده باشی » !

از آن روز به بعد ، خودم را مجبور می کردم تا به وقایع دور و برم بیشتر توجه کنم و  همه چیز را با تمام جزئیات برایش تعریف کنم :

یک پرنده آبی رنگ وسط یک برکه ؛

پرنده آبی رنگ

پرنده آبی رنگ

گل زیبایی که خودش را به دست باد سپرده بود ؛

گلی در دستان باد

گلی در دستان باد

یک دسته سنجاب که میان شاخه های یک درخت عظیم الجثه از سر و کول هم بالا می رفتند ؛

یک دسته سنجاب

یک دسته سنجاب

یک گروه بلدرچین که از میان بوته های به هم فشرده روی دامنه جنوبی تپه به پرواز درآمدند ؛

یک گروه بلدرچین

یک گروه بلدرچین

یک لاک پشت چاق و چله به اندازه یک وان حمام ، که به آرامی زیر نور آفتاب خوابیده بود ؛

یک لاک پشت چاق و چله

یک لاک پشت چاق و چله

یک گوساله که به نظر مریض می آمد . . .

یک گوساله مریض

یک گوساله مریض

. . . و فهمیدم که پدر بزرگم حق داشت . همیشه و هر لحظه ، اتفاقی در حال افتادن است !

 

///////////////////////////////////////////////////

ترانه هایی با طعم کودکانه و قدیمی را بخوانید . کمتر کسی است که با خواندن این اشعار زیبا شیرینی کودکیش را زیر زبان دلش احساس نکند .

 

شعرهای قدیمی کودکانه (5)

 

 

 

 

 

خاله

فرش اتاق خاله

پشم تن بزغاله

جاروی اتاق خاله

از موهای بزغاله

شعرهای قدیمی کودکانه (4)

مرواریدای خاله

دندونای بزغاله

مهمونیای خاله

از شیرهای بزغاله

عکس تولد

جم جمک برگ خزون

جم جمک برگ خزون

مادرم زینب خاتون

گیس داره قد کمون

از کمون بلندتره

از شبق مشکی تره

شعرهای قدیمی کودکانه (5)

گیس اون شونه می خواد

شونه ی فیروزه میخواد

حموم هر روزه میخواد

عکس تولد

لی لی ، لی لی ، حوضک

لی لی ، لی لی ، حوضک

گنجشکه اومد آب بخوره

افتاد توی حوضک

این دوید و درش کرد

این ماچی بر سرش کرد

این نازی بر پرش کرد

شعرهای قدیمی کودکانه (1)

این کله گنده اومد

گفتش بده ببینم

تا که دادن ببینه

گنجشکه پرید لاچینه

عکس تولد

رفتم به صحرا

شعرهای قدیمی کودکانه (2)

رفتم به صحرا

دیدم قورباغه

گفتم قورباغه

دماغت چاقه

شعرهای قدیمی کودکانه

رفتم به صحرا

دیدوم مارمولک

گفتم مارمولک

عیدت مبارک

عکس تولد

بارون میاد

بارون میاد قلقله چی

تو جیب بابام پر نخودچی

بارون میاد ریزه ریزه

تو جیب بابام پر فیروزه

شعرهای قدیمی کودکانه (3)

عکس تولد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ❀Amarylliss❀ می باشد