❀Amarylliss❀

داستانک

1393/5/5 14:09
نویسنده : گل نرگس
615 بازدید
اشتراک گذاری

نباید از چیزی بترسم

نباید از چیزی بترسم اما بعضی وقتا خیلی چیزا منو می ترسونه!!! وقتی می ترسم مثل یه ژله ای می شم که توی بشقاب می لرزه.مثل موشی می شم که یه گربه  چاق و گنده به طرفش میاد. وقتی از چیزی می ترسم دستامو روی چشمام می ذارم یا زیر پتو قایم میشم. بعضی وقتا هم پشت مامان و بابام قایم میشم.

وقتی خودم تنهایی از پله ها بالا میرم خیلی می ترسم، اما به خودم میگم: از چی میترسی؟کسی که اونجا نیست!؟!

وقتی فکر میکنم که زیر تختم چندتا عنکبوت هستن، میترسم، اما عنکبوت بیشتر از من می ترسه!! برادر بزرگم می گفت دندان پزشک وحشتناکه،منم دلم نمی خواست برم پیش دندانپزشک. اما وقتی رفتم پیش دندانپزشک، دیدم اصلا ترسناک نیست. تازه خانم دکتر به من گفت:به به! چه دندونای قشنگی داری!

نباید از چیزی بترسم

وقتی می بینم دارم از یه چیزی می ترسم، با صدای بلند شعر می خونم و یک نفس عمیق میکشم. بعضی وقتا هم به خودم میگم: این که ترس نداره!

وقتی میترسم به این فکر میکنم که خدا همیشه مواظب منه و همین که به این فکر می افتم آروم میشم و دیگه از هیچی نمی ترسم.

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ❀Amarylliss❀ می باشد